چیزهایی که با دماغ میشنوید...
سلام رفقا.
به عنوان اولین پست این وبلاگ میخواییم یه مسابقه بزاریم!
دیگه زیاد حرف نمیزنم!
مسابقه اینه که بهترین بویی که تا حالا شنیدید(برای بو از شنفتن استفاده میکنن!) رو برای ما بفرستید یا توی نظرات همین پست با اسمتون کامنت بزارید(خارجکیش بود!). بعد هم قرعه کشی میکنیم و از هر کانون به یه نفر جایزه میدیم.
اینم متن مسابقه:
بوی بتادین در هوای داغ و دمدار حمام،
بوی کلاه حوله تنپوش نیمهمرطوب،
بوی تنفس بخار گرم چای و آبلیمو،
بوی کیوی خشکشده،
بوی صورت پدربزرگ سیگاری،
بوی لانه مرغها،
بوی آب روی زغال،
بوی آسانسوری که دقایقی قبل آدمی با نان گرم سوارش بوده،
بوی چلوکباب بیرون در راهپله خانه،
بوی قابهای سیاهرنگ دیویدی و ویسیدی،
بوی بامداد تهران در آخرین چهارشنبه سال،
بوی لحظه بیرون آوردن قلمموی لاک ناخن،
بوی نوارهای پلاستیکی که دور میلههای تنه دوچرخه میبندند،
بوی سوختن توپ پینگپنگ،
بوی بادکنک معمولی،
بوی پیاز از دهان خوبروی،
بوی راهروی انتظار حمام نمره،
بوی خورش قرمهسبزی دیشب وقتی که امشب آن را به صورت مخلوط با پلو در ماهیتابه داغ کرده باشند،
بوی کنده بدسوز،
بوی انبار طایرهای مستعمل،
بوی روغنی که برای روانکاری به چرخ خیاطی میزنند،
بوی سوختن قوطی کبریت خالی کاغذی،
بوی یک قندان خالی که جز خاکهقند در آن چیزی نیست،
بوی ساعت خواب شب در اتاقهای نئین ساحلی،
بوی شلهزرد سرد دستخورده،
بوی اطراف مغازهای که در آن قهوه آسیاب میکنند،
بوی مغازههای کیف و کفش پشتِ باغ سپهسالار،
بوی هوای خنک مغازه گلفروشی،
بوی املتی که با رب کارخانهای درست شده باشد،
بوی غذای ماهی اکواریومی،
بوی بخار آبجوشی که توی کیسه آبگرم میریزند،
بوی اتاق کنفرانسی که تازه صندلیهای آن را عوض کردهاند،
بوی انبار انتشارات،
بوی لحظه برداشتن دمکنی از روی قابلمه کلمپلو،
بوی نان چرب یخ کرده و بلااستفاده کباب،
بوی ظرف خالی نوشیدنیهای انرژیزا،
بوی دستکش لاستیکی یک دندانپزشک،
بوی خانهای در شمال وقتی سبزیپلو دمکشیده و ماهی هنوز پا به تابه نگذاشته،
بوی هوای آب خنک بعد از کشیدن یکباره طنابِ تانکِ سیفون،
بوی خروسی خیس و خونی،
بوی شلوار جین خشکشده روی بند رخت،
بوی مجلههای چهاررنگی که روی کاغذ نازک و نیمهبراق چاپ میشود،
بوی خیارشور باز از روی کیسهفریزر،
بوی کوچهای که همسایهای آنجا ربگوجه میپزد،
بوی یک نخ سیگار در جیب پیراهن که ساعتی همجوار کاغذ معطر تبلیغ ادکلن بوده،
بوی وایتکس توی سواری کرایه وقتی پیش کارگر رستوران نشستهای،
بوی میلههای عمودی و افقی بدون روکش داخل اتوبوس که مسافران برای حفظ تعادل آن را میگیرند،
بوی کود گوسفند که تازه در زمین چمن ریخته شده،
بوی برگ بوته شاپسند در سایه،
بوی شبهای خطکشی خیابان،
بوی جادهای در حاشیه گندمزاری درو شده که تهمانده ساقههای خشک و طلایی گندم را میسوزانند،
بوی پس از گذاشتن فلز داغ روی حبه قند،
بوی خاک چاهی که مقنیها از زمین بیرون میآورند،
بوی فضای داخل ماشینی تقریبا نو و تمیز که ساعتی زیر آفتاب داغ پارک بوده،
بوی مرغ سوخاری توی سواری کرایه،
بوی تن کشتیگیر جوان لحظهای پس از پیروزی،
بوی مرکب مشکی خوشنویسی که در آن لیقه ابریشمی ریختهاند و بیش از یک سال است که در دوات آن باز نشده،
بوی مبلهای مخمل اتاق پذیرایی در روز دوم فروردین،
بوی سیگاری که خاموش نشده و مچاله به سوختن ادامه داده و آتش آن حالا به فیلتر نزدیک شده،
بوی شبهای مناطق پالایشگاهی،
بوی آبگوشتی که در یخچال مانده و کاملا سرد شده،
بوی نانی که مدتها در جایخی لای برفکها داخل کیسه مانده است،
بوی جادههای پرتی که در آن آشغال میسوزانند،
بوی اسکناس تا نخورده لای کتاب،
بوی آسفالتی که تازه ریخته شده و شبی پیش بر آن باران مختصری باریده است، ب
وی هوای صبح یک اتوبان که ساعتی قبل چمنهای پیرامونش را سر تراشیدهاند،
بوی فضای توی ماشین در یک عصر بارانی درست چند لحظه بعد از روشن شدن بخاری،
بوی انفیهای طبی به نام ویکس،
بوی سکهای که مدتی توی مشت داشتهای و حالا خوب عرق کرده،
بوی ترکیب آبصابون در عملیات تراشکاری،
بوی چوب بستنی بعد از تمام شدن همه بستنی،
بوی رسیدن نم و رطوبت به علفهای خشک شده مراتع،
بوی داخل یخچالی که بعد از سالها کارکردن ماهها خاموش بوده،
بوی سوختن تایر ماشین در حاشیه بیابانی جاده؛ شبهنگام و از دور،
بوی نخ قرقرههایی که عمری دراز دارند و هنوز هیچ استفاده نشدهاند،
بوی پودری که داخل کپسولهای خوراکی چرکخشککن قرار دارد،
بوی دستمال کاغذیای که هنگام خوردن ماکارونی در دستت داشتهای،
بوی طبقهای از یک ساختمانِ چند طبقه که در آن آرایشگاهی مخصوص بانوان دائر کردهاند،
بوی سر و صورت انسان بعد از سلام و احوالپرسی و روبوسی با مردی که مقدار زیادی افترشیو به صورتش مالیده است،
بوی سفره بزرگ مشمایی که پس از مدتها به خاطر مهمانهای زیاد بیرون آورده شده،
بوی هوای توی شیشه نسکافه در لحظه اولی که با نوکِ تیزِ چیزی لفافِ زیر درش را شکافتهای،
بوی اولین لحظه روشنشدن کولرهای آبی پوشالدار بهوقت آغاز فصل گرما،
بوی پلاستیک دایرهای سفیدرنگ توی تشتک فلزی شیشه آبلیمو،
بوی باد گرمی که سشوار تولید میکند،
بوی بخار مغازه اتوشویی در کوچه، بوی مخزن کتابخانه،
بوی لباسهایی که در ماشین لباسشویی یکی دو روزی معطل شستهشدن میمانند،
بوی میدان بهمنِ تهران ساعت نهونیم شب، بوی لباس کار کارگران تراشکاری که غالبا با فلز برنج سروکار دارند،
بوی چسب دوقلو وقتی که هر دو قل آن خوب باهم مخلوط شده باشند،
بوی عروسکهای کوچک و منعطف پلاستیکی که در انتهای آن یک سوتسوتک تعبیه شده است،
بوی جلدهای پلاستیکی که در آن کارتهای تحصیلی را میگذاشتند،
بوی برخاستن بخار از شلواری خیس و گلی مقابل آتش،
بوی راهروهای ادارهای که غذای ظهر آن روزشان زرشکپلو با مرغ است،
بوی الوارهای چرب کنار اسکله ماهیگیری،
بوی کیسه خوراکیهایی که مادر از سر سفره نذری آورده،
بوی جای سوختگی سوراخهای روی ساز ارزانقیمت نی،
بوی سوختن دسته قابلمه، بوی کوچه کنار هواکش استخر،
بوی پرینتر بعد از تعداد زیادی پرینت،
بوی ساختمانی آتشگرفته پس از باران،
بوی چادر دوازده نفری برزنتی،
بوی لنگهایی که در حمام عمومی استفاده میشود،
بوی بطری آبی که تا صبح بالای سرت مانده،
بوی صفحه آگهیهای همشهری، بوی بخار سرد گلفروشی،
بوی ماسک تنفس کپسول اکسیژن،
بوی باروت کبریتی که خیس شده باشد،
بوی اتو کردن لاییچسب، بوی کاکل ذرت،
بوی تراشههای توی مدادتراش بزرگ دستهدار،
بوی آبداغ داخل شلنگی که زیر آفتاب بوده،
بوی سوختن پوست بادمجان روی زغال،
بوی لوله شفاف خودکار وقتی که شعلهور است،
بوی چسب زخم،
بوی شلغمی که کمی پوستش سوخته است،
بوی کندسوزی دستمال کاغذی مچاله شده،
بوی دفترچه کنکور،
بوی کابینت خالی که قبلا جای ادویهها بوده،
بوی ارتفاع پنجهزار جبهه جنوبی کوه دماوند،
بوی هندوانه چهارقاچ شدهای که چهار روز در یخچال مانده،
بوی جعبههای مقوایی مخصوص حمل جوجههای یکروزه،
بوی دستشوییهای خراب و بلااستفاده لب دریا،
بوی عکسی سیاه و سفید که بعد از چاپ برای خشکشدن به بندهای تاریکخانه گیره شده،
بوی خشکشدن و حرارت دیدن پوست پرتقال روی بخاری،
بوی مدتی که راندهای و ترمزدستی را نخواباندهای،
بوی تهدیگ خیسخورده در قابلمه نشسته،
بوی هوای کولر گازی در روزهای حوزه خلیج فارس،
بوی تشک پشمی نمدار که از بالکن خانه آویزان شده،
بوی نارنگی در کلاس،
بوی ریشههای انبوه سبزهای که روز سیزده فروردین از ظرف بیرون کشیده میشود تا دیگر رها شود.
بوی چادر نماز مادر وقتی که نشسته سر سجاده و ...